بازمانده. عقب مانده: دلم را منزلی پیش است و واپس ماندگان از پس که راهش سنگلاخ است و سم افگنده است پالانی. خاقانی. ز واپس ماندگان ناید درست این نخستین را نداند جز نخستین. نظامی. به دورافتادگان از خان و مانها به واپس ماندگان از کاروانها. نظامی. و رجوع به واپس ماندن شود
بازمانده. عقب مانده: دلم را منزلی پیش است و واپس ماندگان از پس که راهش سنگلاخ است و سم افگنده است پالانی. خاقانی. ز واپس ماندگان ناید درست این نخستین را نداند جز نخستین. نظامی. به دورافتادگان از خان و مانها به واپس ماندگان از کاروانها. نظامی. و رجوع به واپس ماندن شود
عقب رفتن. کنار رفتن: برگرفت آن آسیا سنگ و بزد بر مگس تا آن مگس واپس خزد. مولوی. بعد از آنت جان احمد لب گزد جبرئیل از بیم تو واپس خزد. مولوی. رجوع به واپس شود
عقب رفتن. کنار رفتن: برگرفت آن آسیا سنگ و بزد بر مگس تا آن مگس واپس خزد. مولوی. بعد از آنت جان احمد لب گزد جبرئیل از بیم تو واپس خزد. مولوی. رجوع به واپس شود